* کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی

ساخت وبلاگ
داستان درمورد دختری بنام پانیذ ک یجورایی نخبس و تو 21 سالگی پزشکیشو تموم کرده پانیذ ی دختر دانشجو و تنها تو یه شهر غریب زندگی میکنه . چون مدرک عمومیشو گرفته تو ی بیمارستان کار میکنه یک روز ک به بیمارا سرکشی میکرد به یک مریض جوون برمیخوره ک همون دیدار باعث میشه زندگیش متحول شه بنام خدای من يار من رفت و نگاهي به دل پاره نکرد بي وفا دردودلي با من بيچاره نکرد؛ به دل سوخته ي من به نگاهي نگريست آتش انداخت به کام من و او چاره نکرد؛ رفت و اما به دلم اتش عشقش افتاد اي خدا کي بود اين عشق که فواره نکرد؛ رفت و از حسرت عشقش شده ام خانه خراب هيچ چشم نظري بر من آواره نکرد؛ " ياد باد آنکه ز ما وقت سفر ياد نکرد " يار من رفت و نگاهي به دل پاره نکرد این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم با تمام بی کسی هایم تباری داشتم دست شب تاراج زد بر پیکر خورشید من ورنه با آن صبح امیدم قراری داشتم بر دلم هر لحظه می رویید شوق عاشقی در کنار سادگی ها روزگاری داشتم دیر فهمیدم تفاوت را میان اشک ها کز تمام نارفیقان چشم یاری داشتم سینه می سوزد ز فریادی غریب و آشنا من وداعی تلخ از یادِ نگاری داشتم می کشد هر دم به سخره اشک هایم را فلک خوب می داند چه قلب بردباری داشتم دیده می بندم که حسرت بر دلم بسیار شد ای دریغا من در این ویرانه داری داشتم تا کمر تو کمد خم شده بود.مسلسل وارلباس هایش را به پشت سر می انداخت . یک روز از ماه رابرای مرتب کردن کمدش اختصاص میداد,اما همین که صبح فردا دنبال یک چیزی میگشت دوباره بازارشام به راه می افتاد. بالاخره پس از تلاش بسیار مقنعه مشکی اش راپیدا کردو بدون اینکه جلوی ایینه بایستد روی سرش چپاند. از سالن خونه نقلی اش میگذشت که چشمش به * کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی ...ادامه مطلب
ما را در سایت * کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7kolbeytarik0 بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 10:42

با سلام.به دنیای نیلوبلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز نیلوبلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در نیلوبلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید. در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام * کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی ...ادامه مطلب
ما را در سایت * کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی دنبال می کنید

برچسب : وبلاگ,امدید, نویسنده : 7kolbeytarik0 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 0:35

داستان درمورد دختری بنام پانیذ ک یجورایی نخبس و تو 21 سالگی پزشکیشو تموم کرده
پانیذ ی دختر دانشجو و تنها تو یه شهر غریب زندگی میکنه . 
چون مدرک عمومیشو گرفته تو ی بیمارستان کار میکنه
یک روز ک به بیمارا سرکشی میکرد به یک مریض جوون برمیخوره ک
 همون دیدار باعث میشه زندگیش متحول شه

ادامه مطلب ...

* کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی ...
ما را در سایت * کلـــــبه تـــــــنــــهــــــایــــــی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7kolbeytarik0 بازدید : 24 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 6:47